Thursday, December 15, 2005

شاپرک و مرغ عشق

زير اين طاق کبود يکي بود يکي نبود
مرغ عشقي خسته بود که دلش شکسته بود
اون اسير يه قفس شب و روزش بي نفس
همه آرزوهاش پرکشيدن بود و بس
تا يه روز يه شاپرک نگاشو گوشه اي دوخت
چشش افتاد به قفس دل اون بدجوري سوخت
زود پريد روي درخت تو قفس سرک کشيد
تو چش مرغ اسير همه دلتنگي رو ديد
ديگه طاقت نياورد رفت توي قفس نشست
تا که از حرفاي مرغ شاپرک دلش شکست
شاپرک گفت که بيا تا با هم پر بکشيم
بريم تا اون بالاها سوار ابرا بشيم
يه دفعه مرغ اسير نگاهش بهاري شد
بارون از برق چشاش روي گونش جاري شد
شاپرک دلش گرفت وقتي اشک اونو ديد
با خودش يه عهدي بست نفس سردي کشيد
ديگه بعد از اون قفس رنگ تنهايي نداشت
توي دوستي شاپرک ذره اي کم نمي ذاشت
تا يه روز يه باد سرد ميون قفس وزيد
آسمون سرخابي شد سوز برگ از راه رسيد
شاپرک يخ زد و يخ مرد و موندگار نشد
چشاش رو هم گذاشت ديگه اون بيدار نشد
مرغ عشق شاپرک رو به دست خدا سپرد
نگاهش به آسمون تا که دق کردش و مرد

7 Comments:

Blogger Mahdi said...

شاهین جریان این بزرگترین گردهمایی 79ایهادر خارج از کشور، چیه ؟ در ضمن شعر قشنگیه. راستی کی میری اونور آب ؟ شیرینیه ویزا رو یادت نره بفرستی :پی

December 15, 2005 9:26 PM  
Blogger Ehsan said...

شاهین؟ هل انت بخیر؟ همون آر یو اوکی!

December 16, 2005 11:57 AM  
Blogger Kambiz Malakooti said...

احسنت!

December 16, 2005 6:18 PM  
Anonymous Anonymous said...

ببینم شاهین ویزا گرفتی اونوقت صداشم در نمیاری ؟؟؟
شدیدا مبارکه.

January 05, 2006 12:50 AM  
Blogger Kambiz Malakooti said...

شرمنده دوست عزيز! انجام شد

January 16, 2006 6:56 AM  
Blogger Ehsan said...

در کدامین گور به سر میبری؟ بیا بنویس

January 16, 2006 11:37 AM  
Blogger Kambiz Malakooti said...

Khoda rahmat kone doostemoon shaa hine lonely dar kingston ro, pesare khoobi bood. Agha bia ye roobane meshki bekesh balaye webloget begoo marhoom shodi

January 31, 2006 9:42 AM  

Post a Comment

<< Home