Monday, July 10, 2006

لنگان لنگان !!

نمی دونم چی شد! ولی بعد از مدتها و با این همه کاری که دارم حس کردم که دوباره باید بنویسم! هم نمی دونم و هم می دونم از چی می خوام بنویسم. می دونم که احتمالش خیلی کمه که اون این رو بخونه ولی خوب باید نوشت و منتظر این موند که شاید یه روزی این رو بخونه! ولی خوب حالا هم به فرض محال، اتفاقی از اینجا رد بشه و بخونه که من چی نوشتم ! فکر نکنم بفهمه که این نوشته برای اونه و تازه هم این نوشته این قدر بی سر و ته شده که خودمم هیچی ازش نمی فهمم، چه برسه به اون!
خلاصه درجه قاطی بودن زندگیم رسیده به بالاترین حد ممکن! خودم که از نظر فیزیکی یه کم لنگ می زنم (همه ما رو می پیچونن، این مچ پا هم گفت یه پیچشی به خودش بده. )، دو تا paper هم هست که باید submit کنم، ولی استادم هم تنهام گذاشته، رفته مسافرت (کاشکی الآن اینجا بود!) research هم داره لنگ می زنه، و زندگی هم که چند وقتی هست داره به دلایل مختلف می لنگه!
نمی دونم این لنگ زدن ها تا کی ادامه پیدا می کنه! ولی باید از یه جایی شروع کنم، از کجاش نمی دونم ! یه احساسی بهم می گه که این نوشته می تونه یه نقطه شروع دوباره باشه! شایدم اگر اون اینجا بود اصلا هیچ کدوم از این لنگ زدنها ایجاد نمی شد. دوباره می خوام برگردم kingston. اون جایی که فقط خودم بودم و خودم و lake Ontario؛ کاشکی شهر فرشته ها رو ندیده بودم و چشمم به فرشته هاش نیفتاده بود!

4 Comments:

Blogger Mahdi said...

:-)

July 10, 2006 9:10 PM  
Blogger Ehsan said...

elahi! tond tond benevis bebinim che khabare. azat kheili vaghte khabari nist, motevallede saale sag :-D

July 11, 2006 4:13 AM  
Anonymous Anonymous said...

hello? I think ... u ran away that time , didnt u? :-))) akh bebakhshid yadam nabood ke yadet nemiad hichi ;-)

July 15, 2006 2:17 PM  
Anonymous Anonymous said...

dare baroon miyad,delam kheili gerefte.
bishtar az inke hess konam doostam too qorbatan,fekr mikonam khodam too iran gharibam...
dashtam donbale maqale ee raje be Random Walk migashtam ke inja ro peida kardam:D
post haye inja ro ke khoondam baad az modatha gerye ee kardam ke aroomam kard,
merci:)

December 07, 2007 6:29 AM  

Post a Comment

<< Home